يادداشتهاي روزانه سفير وقت انگليس در مسكو درباره كودتا عليه گورباچف بخش اول / منبع: نشريه «دموكراسي آزاد» / ترجمه: محمود فاضلي بيرجندي * اشاره: كودتاي نافرجام ماه آگوست 1991 در نهايت، اتحاد جماهير شوروي را به فرجام روزگارش رساند، اما تاكنون كمتر تمركزي از سوي محافل سياسي و خبري روي اين برش مهم از تاريخ روسيه صورت گرفته است. در آن وقت «رودريك بريثويت» سفير انگلستان در مسكو بود. او يادداشتهاي روزانهاش در آن پنجروز را در اختيار نشريه «دموكرسي آزاد» قرار داده كه در شماره 18 آگوست 2011 آن نشريه به چاپ رسيده و اينك برگردان فارسي آن به نظر شما ميرسد. با اين توضيح كه اين يادداشتها حاوي نكات ناگفته بسياري است و سند تاريخي ارزشمندي به حساب ميآيد، اما ترجمه آن به معني موافقت با ديدگاههاي نويسنده نيست. يكشنبه 18 آگوست «جي. پي سنبري» شهردار «كارديف» ناهار را با همسرش و «راجر پاين» مدير اجرايي وي مهمان ماست. اينها طرحهاي جالبي براي توسعه روابط كارديف و «لوگاسنك» در اوكراين دارند.زني را هم استخدام كردهاند تا درباره تاسيس مشاغل كوچك مطالعه كند و در نظر دارند مشاوراني به لوگانسك بفرستند تا كار را در نخستين مرحله با 250 نفر روز آغاز كند و اين همان اتحاد عملي است كه بدان نياز داريم. از آنها خواستهايم كه تماس خود را با ما برقرار داشته باشند. بعد از ظهر هم عازم سفر به صومعهها و جنگلهاي اطراف «كارگوپول» هستيم كه دو سال قبل كه در «آرخانگل» بوديم خيلي تعريفها از آن جاها شنيده بوديم. * بعد از پرواز، خلبان و كمك خلبان دقايقي را با ما به گپ و گفت نشستند. خلبان شركت «ائووفلوت» مي گفت: 13 سال است كه هواپيما ميپراند، اما هنوز يك بار هم، با خودرويي رانندگي نكرده و اصلا رانندگي بلد نيست. نصف شب است كه ميخواهيم در هتل «سوومود» در «اوكتيا برسكايا» بخوابيم. * دوشنبه 19 آگوست از خواب كه بيدار شديم از اخبار ساعت 8 «بيبيسي» به نقل از خبرگزاري «تاس» شنيديم كه گورباچف به علت بيماري نميتواند به انجام وظايف و مسئوليتهايش ادامه دهد و «گنادي يانايف» مسئوليتها را به عهده گرفته و به مدت شش ماه در سرتاسر شوروي اعلام وضع اضطراري شده است. اين مسئله بايد با برنامه مراسم امضاي پيمان اتحاد1 كه براي فردا مقرر بود، مرتبط باشد. قرار بود گورباچف هم فردا خودش را از تعطيلات در جزيره «كريمه»، به اين مراسم برساند. ماه آگوست البته موعد مورد علاقه كمونيستها براي اقدام عليه گورباچف بوده و هست. اگرچه گويا اين بار و بعد از ناكامي آنها در كودتاي پارلماني دو ماه قبل، ظاهرا با حساب و كتاب، دست به كار شدهاند. برخي روشهاي ژانويه گذشته را البته به كار بستهاند: كميتهاي براي اعلام وضع اضطراري تشكيل دادهاند كه «پاولوف» نخست وزير، «پوگو»، وزير كشور، «يازوف» وزير دفاع و «كريوچكوف» رئيس كا.گ.ب از اعضاي آنند. «لوكيانوف» صدر شوراي عالي اتحاد شوروي هم گويا با آنها همراهي نشان ميدهد. من به جهتي از اين وضع تعجب نكردم. هميشه در نظرم بود كه يك روز مرا از مرخضي يا از سفر احضار خواهند كرد كه بگويند گورباچف سرنگون شده يا او را كشتهاند. «بيبيسي» از اندكي بعد خبر داد كه شوراي عالي اتحاد شوروي كه قرار بود براي پيمان اتحاد تشكيل جلسه دهد براي بررسي و اتخاذ تصميم درباره كودتا تشكيل جلسه خواهد داد. شايد هم رهبران كودتا جلوي تشكيل اين جلسه را بگيرند. يعني اين نخستين آزمون آنها خواهد بود، و البته آزمون ليبرالها هم؛ كه نشان دهند تا چه اندازه قصد مقاومت دارند. هنوز معلوم نيست كه در سرآغاز ديكتاتوري تازهاي ايستادهايم يا در آستانه جنگ داخلي، يا در بازپسين قدم از اقدامات ارتجاعيون. * به «ديويد منينگ» رئيس دايره سياسي در مسكو تلفن زدم و گفتم كه با پرواز ظهر به مسكو برميگرديم. او گفت: اوضاع در مسكو عادي است. در خيابانها هيچ نظامي ديده نميشود و مردم سرگرم زندگي روزمره خود هستند. در راه حركت به فرودگاه، «اولگ» ما را به مركز جنگلي شهر برد. جنگل دست نخورده مانده است. منظره كنار رودخانه، منظرهاي كاملا روسي است و از سده نوزدهم هيچ فرقي نكرده است. . اولگ مدير بازرگاني يكي از موسسات كوچك است. او طبعا از شنيدن اخبار و اوضاع به خشم آمده و از گورباچف هم ناراضي است كه اين همه مدت را به مسامحهكاري گذراند. به او ميگويم به محض اين كه مشكلات برطرف شد به اين جا خواهيم آمد تا گردش خودمان را ادامه دهيم. «جولي بل» منشي خصوصي من همراه «كنستانتين» به فرودگاه آمده و تلگرامهاي خبري سفارتخانه را هم با خودش آورده است. متن اعلاميه شماره يك كميته وضع اضطراري را هم آورده كه متضمن منع فعاليت احزاب و هشدار به مردم و اوضاع اقتصاد است. از طرفي يلتسين هم تصميمات كميته وضع اضطراري را محكوم كرده و گفته است كه اعلاميه آنها در سراسر خاك روسيه، فاقد وجاهت قانوني است و از نظاميان خواسته تا از تمكين به آنها امتناع كنند و خواهان اعتصاب عمومي شده است. يكي از همراهان ما خاطرهاي از جو فرودگاه در روز گذشته را باز ميگويد كه نزديك بوده پرواز ما لغو شود.ميگويد با يكي از مقامات فرودگاه صحبت ميكرده و خودش ديده كه آن شخص، عكسي از استالين را روي ميزش داشته است. از فرودگاه كه خارج ميشديم از كنار ستوني از حدوديكصد خودروي نظامي رد شديم. 40 دستگاه نفربر زرهي و سه تانك سبك و كاميونهايي در ستون بود كه روي آنها با پارچه پوشانده شده بود و از شكل و شمايل ظاهر آن ميشد فهميد كه توپ است. فرد همراه ما ميگويد اينها شبه نظاميها هستند. سربازان، هم البته جامه غيرنظامي به تن دارند. اندكي جلوتر يك نفربر زرهي خرد شده ديديم. ياد اوصاف صحنههايي ميافتم كه درباره راههاي منتهي به پراگ در آگوست 1968 خوانده بودم. به ميدان سرخ كه نزديك شديم توقف كرديم تا سه تانك سنگين را ببينيم كه جلوي دروازه «اسپاسكي» مستقر بود. بر پشت يكي از تانكها درخواست يلتسين چسبانده شده بود. سربازها يا اعلاميه را نديده بودند، يا شايد به آن اهميتي نميدادند. سه تانك ديگر هم جلوي هتل روسيه مستقرند. برو بچههاي ما كه در شهر پراكندهاند، از ميتينگهايي خبر ميدهند كه در ساعات اوليه بعدازظهر در ميدان «مانژ» و در مقابل ساختمان دولت برگزار شده است. مردم سنگرهاي كوچكي ساختهاند. (همسرم) «جيل» به اتفاق «آن براون»منشي جديدش ميروندتا گشتي در شهر بزنند. دو ساعتي بعد برگشتند وخبر دادند كه نظاميان و مردم را با همديگرگرم گفتوگو ديدهاند؛ گفتوگوهايي دوستانه و عادي. خبر بود كه شبه نظاميان، «مسكوويت» كاخ شوراي شهر مسكو را به تصرف خود درآوردهاند. اندكي بعد «پيتر جونز» وابسته نظامي سفارت ما گفت كه اين خبر صحت ندارد. جلوي كاخ مزبور فقط مسدود، اما اندكي بعد باز شده است. چندين طبقه از پارلمان روسيه در تصرف مردمي قرار دارد كه هوادار يلتسيناند و گروههايي از سربازان وخودروهاي زرهي هم به آنها پيوستهاند. * چندين بار شماره تلفن «آناتولي چرنيايف» دستيار ارشد گورباچف در سياست خارجي را از خانه و از دفترم گرفتم. خط تلفن او اصلا كار نميكند. «كلاوس بلك» سفير آلمان بعدها به من گفت كه با خودرويش از كنار ساختمان كميته مركزي ميگذشته ميگفت كه نشاني از خودرو يا جنب و جوشي در آن جا ديده نميشده است. قبلا در تمامي مقاطع حساس تاريخي شوروي مثل عزل خروشچف، مقر اصلي حزب، كانون جنب و جوش بود. اين نشاني است از افول حزب كه حتي در زمان وقوع كوتايي دست راستي هم ديگر نميتواند نقش خاصي ايفا كند. كسي نميداند كه گورباچف هنوز دبير كل حزب هست يا شخص ديگري متولي اين سمت شده است، اما واضح و مبرهن است كه هنوز درعصر ما بعد كمونيستي به سر ميبريم. به گمانم خبرهاي جاري تا وقتي ادامه داشته باشد، خبرهاي خوبي است. * به اتفاق «جيل» مشغول تماشاي «ورميا» برنامه خبر شامگاهي تلويزيون شوروي هستيم. معجون غريبي است. كنفرانس مطبوعاتي بعدازظهر را دوباره پخش كردند كه طي آن رهبري جديد، مسائل و مواضع خود را تشريح كرد. «تانيا مالكينا» خبرنگار از «نزاويسيمايا گازتا» درباره كودتايي ضد قانون اساسي كه به تازگي اتفاق افتاده بود سوالي پرسيد و خبرنگار ديگري از «يانايف» پرسيد كه درباره درخواست اعتصاب عمومي يلتسين چه نظر دارد (او با اين سؤال، درخواست يلتسين را به اطلاع ميليونها نفر مردم شوروي هم رساند كه نميدانستند چنين چيزي از سوي او مطرح شده است، جيل بعد از تماشاي اين كنفرانس مطبوعاتي گفت: كه قيافه يانايف و همكارانش مثل اموات بود. بعد از آن، زن گويندهاي، مطابق معمول، عبوس واخمو، بيانيه كميته وضع اضطراري را خواند و بيانيه شماره 2 را كه انتشار تمامي نشريات مستقل راممنوع اعلام كرد از جمله «مسكونيوز»، «اوگونك» و «نزاويسيماياگازتا». اين گوينده پيام جديد كميته را هم خواند كه يلتسين را به خاطر حرفهايي كه چند ساعت قبل، همين امروز گفته بود سرزنش و تمسخر ميكرد. انگار كه با بچه كم عقلي طرف هستند. ژنرال «كالينين» فرمانده حكومت اضطراري در مسكو اعلام كرد كه هنوز ضرورتي نميبيند كه منع عبور و مرور عمومي برقرار شود. و سربازان هم مادام كه كسي به آنها كاري نداشته باشد، حق ندارند به احدي بياحترامي كنند. در عين حال تلويزيون صحنههايي را از تظاهرات در لنينگراد، در ميدان «مانژ» مسكو و در برابر مقر حكومت اضطراري پخش كرد. در آن ميان تصاوير يلتسين هم ديده شد كه اقدامات كميته وضع اضطراري را محكوم ميكرد؛ تصاويري از سربازي كه ميگفت تحت هيچ شرايطي به سوي مردم شليك نخواهد كرد؛ تصاويري از مردمي كه سرگرم سنگرسازي بودند و در مصاحبههايي كه با آنها ميشد، ميگفتند كه مصمم به دفاع از شوراي عالي حزب كمونيست شوروي هستند كه اعضاي آن منتخب خود مردمند. برآيند كلي تمامي اينها، تشويش و اضطراب است. يعني انگار رهبري جديد از خودش مطمئن نيست و فقط اميدوار است كه بتواند بدون توسل به زور و بيرحمي، كارش را به ثمر برساند و نيازي به بيش از اينها پيش نيايد. *ترديدي ندارم كه عموم مردم خواهند پرسيد كه چهطور ما نتوانستيم وقوع كودتا را پيشبيني كنيم. پاسخ اين است كه بله، وقوع كودتا همواره محتمل ديده ميشد، اما كودتا، به علت ماهيت و سرشت خود، همواره غيرقابل پيشبيني است. روز 30 ژانويه 1989 در تلگرامي نوشته بودم: «حتي سناريوي نامحتمل پنجم، يعني اينكه مليگرايان روس با كمك احتمالي ارتش قدرت را به دست گيرند و مبادرت به استقرار دوباره ارزشهاي سنتي، انضباط ملي و برقرارسازي دستگاه امپراتوري (حالا به شكل جمهوري هم كه شده) بكنند را نميتوان يكسره مردود انگاشت.» يعني وقوع چيزي مثل آن كه «ياكوولف» موقع سخنراني روز 16 دسامبر خود مدنظر داشت و از تهديد محافظهكاري افراطي و خشني سخن گفت كه بخواهد غالب و پيروز شود. «سولژنيتسين» مبلغ روايتي محترمانه از اين مليگرايي محافظهكار است. ورشكستگان روشنفكر مليگراي افراطي با شوونيستها مجموعاً تركيبي را ميسازند كه براي اين نحله و مرام سينه چاك ميكند. سلطه آنها امري خطرناك و وحشتآور خواهد بود: آثار «گلاسنوست» بيترديد امكان بازگشت سركوب يا خونريزي را منتفي كرده است و در حال حاضر چنين خطري در كار نيست. اما رجعتطلبان هم نخواهند توانست اقتصاد را با حكم و فرمان به راه اندازند. اقتصاد از حالت بد به بدتر تنزل خواهد كرد. البته اين بعد از مدت كوتاهي واقع خواهد شد كه اوضاع موقتاً بهبود پيدا ميكند، زيرا مردم در حال حاضر از ترس هم كه شده بيشتر و بهتر كار خواهند كرد و اين نتيجه مثبت خود را نشان خواهد داد. تازه آن هم در صورتي كه رجعتطلبان بتوانند خواست خود را بر كرسي بنشانند كه اين نكته تا حالا كه روز اول كودتا را پشت سر گذاشتهايم هنوز مسلم و محرز نشده است. *سهشنبه 20 آگوست «گاي سپيندلر» و «ريچارد آستل» دو تن از كاركنان رسمي سفارت، تمامي طول ديشب را تا ساعتهاي اول صبح امروز در پادگان روسيه گذراندهاند. ستوني از خودروهاي زرهپوش به نظامياني پيوسته كه از يلتسين دفاع ميكنند. تعداد آنها تا حالا به 40 خودرو و هفت تانك سنگين رسيده است. اين نيروها از هنگ «تامان» و واحد چتربازان «ريازان» هستند. سربازها گويي روشن و واضح ميدانند كه آمدهاند تا از يلتسين و روسيه دفاع كنند. بعضي هم به حكم فرماندهان خود آمدهاند. بعضي از سربازها ادعا كردهاند كه يك گردان كامل از هنگ «تامان» براي دفاع از يلتسين به حركت درآمده است. گزارشهاي موثقي از افرادي ميرسد كه در مقر يلتسين حضور دارند و ميگويند سرتيپ «الكساندر لبد» از هنگ ريازان نيز به آنها پيوسته است. سنگربنديها بيشتر و مستحكمتر ميشود. هرچه ميگذرد بيشتر روشن ميشود كه رهبران كودتا چه خطايي مرتكب شدند كه يلتسين را در همان لحظه آغاز ماجرا توقيف نكردند. ادامه دارد پينويس: 1ـ پيماني كه به منظور جلوگيري از تجزيه اتحاد شوروي و حفظ يكپارچگي آن در شرف انعقاد بود.(توضيح مترجم)
نظرات